معرفی کتاب عشق در دو نگاه اثر نرگس انتخابی
«عشق در دو نگاه» کتابی نوشتهی نرگس انتخابی است که گزیدهای از نوشتهها و ترجمهها در حوزهی ادبیات و هنر از نویسنده را شامل میشود. این مجموعه از مقالاتی که بین سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۰ به قلم نرگس انتخابی در مجلات نگاه نو و جهان کتاب منتشر شدهاند، گردآوری شده است.
بیشتر مقالههایی که در «عشق در دو نگاه» هستند تألیفی به حساب میآیند و چند شعر، مقاله و مصاحبههای ترجمهای هم در کتاب گنجانده شدهاند. یکی از مصاحبههای شاخص کتاب، به گفتوگو با مو یان، نویسندهی چینی و برنده نوبل ادبیات در سال ۲۰۱۲ مربوط میشود که چند اثرش به فارسی نیز ترجمه شده است. محور اصلی این نوشتهها، آثار نویسندگان و شاعران مطرح و کلاسیک ادبیات انگلیسیزبان است که به فارسی ترجمه شدهاند. سه مقاله هم در پایان کتاب هستند که به مصائب همهگیری کرونا که از سال ۱۳۹۸ گریبانگیر بشر شده میپردازد. با اینکه تمامی آثار دربارهی ادبیات هستند، اما یکی از این مقالات دربارهی نقاشیهای ادوارد هاپر (۱۸۸۲-۱۹۶۷)، نقاش آمریکایی، است و این تنها مقالهی غیرادبی این مجموعه است.
در بخشی از متن کتاب آمده: «هرولد پینتر، نمایشنامهنویس، شاعر و فیلمنامهنویس بریتانیایی، جایزه نوبل ادبیات ۲۰۰۵ را از آن خود کرد. نمایشنامهی «جشن تولد» یکی از معروفترین، ماندگارترین و تأثیرگذارترین آثار اوست. این نمایشنامه برای اولینبار در سال ۱۹۵۸ در لندن روی صحنه رفت و با استقبال سرد تماشاچیان و خشم ناقدان مواجه شد. ناقدان میزان ابهام، تردید، دلهره و هراسی را که در این نمایشنامه موج میزند درکناپذیر و بیربط خواندند. اما تعداد انگشتشماری هم در همان اجرای اول آن را ستودند و به اهمیت آن پی بردند، و همین ابهام و هراس را از نقاط مثبت نمایشنامه و نشانه وضعیت انسان معاصر خواندند. دیری نپایید که «جشن تولد» جای واقعی خود را پیدا کرد و به یکی از شاهکارهای نمایشنامهنویسی و یکی از کلاسیکهای سدهی بیستم تبدیل شد.
استنلی وبر، شخصیت اصلی این نمایشنامه، پیانیستی است حدودا چهل سال است که پس از اجرای کنسرتی در اسکله، در پانسیونی که صاحبان آن زن و شوهر مسنی به نام مگ و پتی هستند ساکن شده است. او بهقدری بیانگیزه و تنبل و منفعل است که پیژامهاش را درنمیآورد، اصلاح نمیکند و از در پانسیون بیرون نمیرود. شاید هم از این میترسد که شناخته شود. مگ از یک سو با دلسوزی و مهربانی مادرانهای او را تروخشک میکند و غرایز مادرانه خود را ارضا میکند و از سوی دیگر احساسی زنانه و عاشقانه به او دارد. در روز واقعه، مگ میخواهد هدیهای به استنلی بدهد، به همین دلیل روز تولد استنلی را بهانه میکند و جشن تولدی به راه میاندازد. یکی از مهمانان این جشن لولو است، دختر همسایه، که میخواهد استنلی را ترغیب کند با هم بیرون بروند ولی استنلی مقاومت میکند. دیگر مهمانان دو غریبه مرموز به نامهای گلدبرگ و مککن هستند که برای پیدا کردن استنلی تمام شهر را زیر پا گذاشتهاند تا بالأخره سر از این پانسیون درآوردهاند. استنلی که از حضور این دو در پانسیون پریشان است به اتاقش پناه میبرد ولی مگ او را آرام میکند و هدیهاش را، که یک طبل بچگانه است، به او میدهد. هر چه باشد استنلی نوازنده است و مگ هم که قادر نبوده برای او پیانو بخرد! در پایان پرده اول، استنلی با حالتی گیج و منگ طبل را به گردنش میآویزد و شروع به نواختن میکند، در ابتدا آرام ولی بعد وحشیانه و بیپروا.