معرفی کتاب من عاشق امید شدم اثر لنکالی
سم شخصیت محوری داستان «به امید دل بستم» است. سونی، نئو و کر نوجوانان دیگری هستند که او در بیمارستان با آن ها دوست میشود. نئو که مغز متفکر گروه است به بیماری ستون فقرات مبتلاست و روی ویلچر مینشیند. کر عضو دیگر این گروه از بیماری قلبی رنج میبرد و سونی دختری است که تنها با یک ریه نفس میکشد.
شروع داستان و آغاز ماجراجوییهای این چهار نفر از آنجا آغاز میشود که سم به همراه سونی، نئو و کر از بیمارستان فرار میکنند تا برای دزدیدن سیگار به فروشگاه بروند. سونی با لولهی تنفسی در بینی از صندوقدار میخواهد تا به نئو که سرطان دارد و روزهای آخر زندگیاش را میگذراند، یک بسته سیگار مجانی بدهد. نقشهی آنها میگیرد و چهار نوجوان با پاکت سیگار روی پشتبام بیمارستان میروند و سیگار میکشند. آنها با رهبری سونی تصمیم میگیرند با همین روش به دزدی روی آورند. این مسئله جرقهای میشود تا آنها به فرار از بیمارستان و تجربهی ماجراجوییهای بیشتر فکر کنند اما مسئول بیمارستان آن شب چهار نوجوان را در حال سیگار کشیدن روی بیمارستان می بیند و آنها را توبیخ میکند و همین موضوع نقطهی آغازی می شود برای فرار چهار نوجوان از بیمارستان و شروع ماجراجوییهای آنها.